شاید اینجا اولین جایی باشه که میخوام دست نوشته هامو منتشر کنم...
شروع کارم هم با خاطرات یک تبعیدی !!! از نو سرباز معلم اش کنلگ میخوره
حالا نمی خواد بگین که موضوع قحطی بود که رفتم سراغ سربازی !!! اتفاقا برعکس،اگه مطالب ام رو بخونین حتما نظرتون عوض میشه... با این توضیح که من از دوران مقدس(!!) سربازی فقط پنجاه و یک روزش رو اونم به خاطر دوره آموزشی تو پادگان بودم ،خاطراتم رو به ترتیب تاریخی که نگارش شده می نویسم...